قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 7 ماه و 28 روز تو دل مامانشه

خود شیفته

دانلود آهنگ ساعت شوم از داریوش به پسرا نگاه نمیکرد، همیشه با حجب و حیا راه میرفت، این تفاوتش، این سربزیریش منو شیفته ي خودش کرد. نفسشو پردرد بیرون داد، پوزخندي روي لبش نشست، کام گرفتنش از سیگار طولانیتر شد: تموم فکر و ذکرم شده بود شیوا، چندباري به بهونه هاي مختلف سرراهشو گرفتم، بخاطرش غرورمو شکستم، تا تونستم اونو متوجه خودم کنم. وقتی بهش پیشنهاد دادم، چشماش از خوشحالی برق زد، برقی که حالا بعد از سالها فهمیدم، دلیلش چی بود. وقتی که قبولم کرد، وقتی بهم گفت دوستم داره، انگار روي ابرا بودم، خودمو خوشبخت ترین مرد دنیا میدونستم، مگه غیر از این بود که دختري زیبا و محجبه منو دوست داشت؟ کسی که فکر میکردم فقط مال خودمه. نبض کنار شقیقش میزد، دستاش میلرزید: عاشقش شده بودم، میخواستم برم خواستگاریش، میخواستم مردش باشم، با امیر و آرتا مطرح کردم. با آرتایی که از وقتی پسرش مهربد بدنیا اومده بود، از وقتی لذت پدرشدنو چشیده بود، خیلی متفاوت شده بود، پخته تر شده بود. آرتا خیلی باهام حرف زد، میگفت صبر کن، شناختتو بیشتر کن، میگفت عجله نکن، میگفت کسیو براي زندگیت انتخاب میکنی،قراره مادر بچت بشه، قراره بچتو تربیت کنه، پس درست و با تدبیر انتخابش کن. امیر میگفت آریا یه کم بیشتر باهاش مراوده داشته باش، امتحانش کن، باهاش حرف بزن، میگفت حس خوبی نسبت بهش نداره، اما گوش ندادم. دستش مشت شدو کوبیده شد به روي تخت: فکر میکردم امیر از روي حسودي این حرفو میزنه، فکر میکردم به خاطر توجه شیوا به من، حسادت میکنه. بدون توجه به تموم مخالفتها، بدون توجه به تموم نصیحتها، پا پیش گذاشتم. خونواده ش از لحاظ مالی متوسط بودن، توي یکی از کوچه هاي وسط شهرتهران، زندگی میکردن. خونه اي قدیمی ولی بازسازي شده داشتن. نگاه هاي متاسف آرتا رو فراموش نمیکنم، یادم نمیره وقتی آرتا شیوا رو دید، کنار گوشم گفت، آریا یه مدت نامزد بمونید. نمیدونم فرزانه چی توي نگاه شیوا دید که نظر آرتا رو تکرار کرد. سیگارش به ته رسیده بود، با شتاب پرتش کرد روي زمین، با دیدن پاکت خالی، از جاش بلند شد، شیشه ي روي میزو برداشت و جرعه اي ازش سرکشید، و دوباره روي تخت نشست. سرم سوت کشید، خیلی دلم میخواست شیشه رو از دستش پس بگیرم اما با حالی که اون داشت، حتی جرئت نداشتم بهش نزدیک بشم: اما من شیوا رو بهترین، پاکترین دختر روي زمین میدونستم. به اونو


تاریخ : 18 مهر 1398 - 09:46 | توسط : saharngh | بازدید : 447 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام