قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 15 روز تو دل مامانشه

درد پهلو

دانلود آهنگ سلام به پیری از داریوش ترس توي چشماي قهوه ایش لونه کرد، اما زبون به دهن نگرفت، بریده بریده و با تحکم گفت: من... اون.... لباسو... نمی...پوشم... شنیدي یا دوباره بگم؟ مریم با پشت دستش محکم به روي دهنم کوبید. حس کردم تموم دندونام تو دهنم خرد شد. با جاري شدن خون گوشه لبم فهمیدم که لبم پاره شده. با درد و کینه بهش نگاه کردم و با داد گفتم : میخواي دوباره هم بزنی؟ منو در حد مرگم بزنی راضی نمیشم اون لباسو بپوشم. هولم داد توي اتاقم، پرت شدم روي زمین. نفسم برید، آخ بلندي از درد گفتم. زیبا و پري دم در ایستاده بودنو با حیرت به این دعوا نگاه میکردن. آریا انگشت اشارشو آورد بالا، تهدیدوار گفت: مریم دوباره صدات دراومد، میکشمت. پوزخندي که زدم از نگاهش دور نموند، با لگد به پهلوم زد، از درد به خودم پیچیدم. نامرد بد میزد، پهلوم از درد تیر مکشید، نفسام منقطع شده بود و صداي نفساي عمیق آریا روي اعصابم بود. نگاه هاي متعجب و پراز ترحم زیبا و پري دیوونه ام کرده بود. کنترل زبونمو از دست دادم: من اصلا به مهمونیت نمیام. مگه زوره؟ مهمونیت پیشکش خودتو هم مسلکات. من همینجا تو اتاقم میمونم. دندون روي هم سایید : بذار روشنت کنم، تو توي مهمونی میاي،همون شکلی که من میگم. شیر فهم شد یا بازم کتک میخواي؟ با نوك پاش دوباره به پهلوم زد. دستمو روي پهلوم گذاشتمو آخ خفیفی گفتم. زیبا به حرکت دراومد، بازوي آریا رو گرفتو با گریه گفت: آریا کشتیش. من خودم باهاش حرف میزنم راضیش میکنم. تو خودتو عصبی نکن. آریا نیم نگاهی به من جمع شده درون خودم، انداخت: به نفعشه راضی بشه. به اتاق خودش رفت، پري هم به دنبالش راهی شد و بعد از چند ثانیه با جعبه ي لباس برگشت. جعبرو گذاشت رو میز عسلی، زیر زبونی غرغر میکرد اما ناي جواب دادن به زخم زبوناشو نداشتم. انرژیم تحلیل رفته بود و چیزي به غیر از درد حس نمیکردم. دردي که توي قلبم میپیچید آزاردهنده تر از درد پهلوم بود.


تاریخ : 18 مهر 1398 - 04:24 | توسط : saharngh | بازدید : 344 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام