قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 16 روز تو دل مامانشه

چشماتو ببند

دانلود آهنگ آوای خسته دلان از داریوش نفهمیدم کی پري از اتاق خارج شد یا حتی نفهمیدم زیبا کی تونست پنبه و الکل آماده کنه. ذهنم فقط حوالی درخواست آریا میچرخید. ثانیه به ثانیه فشاري که به قلبم میومد بیشتر میشد. هضمش برام ممکن نبود. کمکم کرد که بشینم، به دیواره ي تخت تکیه دادم. چقدر دوست داشتم توي همون حالت خوابیده و روي زمین میموندم. با سوزش لبم اخمام تو هم رفتو سرمو عقب کشیدم. نگاه خستمو به زیبا دوختم. پنبه اي که توي دستش بودو دوباره به لبام نزدیک کرد. چشمامو بستم و گذاشتم به درمان جسمم ادامه بده. اما روحم چی؟ صدمه ي روحی اي که دیده بودم با چی درمان میشد؟ میخواستم بغض توي گلومو با آب دهنم فرو بدم اما اونقدر بزرگ بود که جابجا نمیشد. صداي زیبا رو کنار گوشم شنیدم: مریم جون ببین با خودت چیکار کردي؟ بیشتر ازین با اعصابش بازي نکن. همین یه بارو به حرفش گوش کن. دلخور نگاهش کردم، به زحمت لبهامو از هم بازکردمو گفتم: میشه تنهام بذاري؟ نمیخوام بیشتر از این بشنوم. با بهت و ناراحتی نگاهم کرد، بهش برخورده بود، تند تند داشت وسایلشو جمع میکرد. در همون حالت گفت: مریم یه بارم که شده لجبازیو بذار کنار. چی میخواستن از من؟ منی که همیشه خودمو در مقابل نامحرما میپوشوندم باید بی حجاب به مهمونی برم؟ اونم با همچین لباسی؟ وقتی جوابی از من نشنید، بلند شدو رفت. به سختی از جام بلند شدمو به حموم پناه بردم. همون جایی که اشک و آب با هم قاطی میشد و منو آروم میکرد. از خودم متنفر شدم. چطور به آریا امیدوار بودم؟ پنجشبه از راه رسید. سه روز تموم خودمو توي اتاقم حبس کردم. دلم نمیخواست کسیو ببینم. حتی موقع ناهار و شامم بیرون نمیرفتم. سینی هاي غذایی که زینب خانوم یا زیبا هر وعده میاوردن، دست نخورده برگشت میخورد. حتی یه لقمه نونم از گلوم پایین نمیرفت. موقعی که گفتم من با آریا ازدواج میکنم، موقعی که خودمو به درو دیوار زدم تا محسنو راضی کنم، به اینجاها فکر نمیکردم. حق با محسن بود، من ندیده و نشناخته به عقد کسی در اومده بودم که حتی ذره اي از اعتقاداتمو نمی پذیرفت. دو نقطه ي مقابل هم بودیم. تنها دلخوشیم این بود که محمد زنده است و نفس میکشه. زیبا خیلی سعی کرد راضیم کنه اما تلاشش بی فایده بود. زیبا مدام تکرار میکرد آریا تا پنجشنبه بهش وقت داده که منو راضی کنه،


تاریخ : 18 مهر 1398 - 04:30 | توسط : saharngh | بازدید : 334 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام