قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 14 روز تو دل مامانشه

دختر ماهم

دانلود آهنگ شیطنت از داریوش قلب ناسالم مامانمو به روم نمیاورد. از فشار بابا سوء استفاده نمیکرد. بحث غیرت محسنو پیش نمیکشید. با تمام وجودم از آریا متنفر شدم. تک تک سلولهاي بدنم تنفرو فریاد میزد. حتی اشکامم تنهام گذاشته بودن. منو ترك کرده بودن، شاید بخاطر.... حرکت ماهرانه دست آرایشگرو روي صورتم حس میکردم. اما از درون کم کم داشتم فلج میشدم. هر بار کمی می ایستاد و با لبخند به هنرش نگاه میکرد و به خودش دست مریزادي میگفت. اما من هر لحظه بیشتر از خودم بدم میومد. کارش که تموم شد، آینه اي بدستم داد تا خودمو ببینم. تا رضایتمو اعلام کنم، اما من هیچی نمیدیدم جز بدبختی که گریبانگیرم شده بود. من چهره ي رنگ پریده و رنجور خودمو میدیدم که زیر خروارها آرایش مخفی شده بود. به خاطر استرس بود یا کتکهایی که موقع جروبحث با آریا خورده بودم، نمیدونم به خاطر کدومشون بود که عادت ماهیانم چندروزي جلو افتاد. تموم انرژیم توي بحثهاي چندروزم با آریا تحلیل رفته و امروز هم به انتها رسیده بود. وقتی دید هیچ واکنشی نشون ندادم، زیبا رو صدا زد: زیبا خانوم کارم تموم شد، بیاین ببینین خوب شده. خوشگل خانوم که چیزي نمیگن. زیبا اومد داخلو با دیدنم از حیرت جیغی کشید: واي مریم جونم چقدر تغییر کردي، چقدر خوشگل شدي. مرسی فریبا خانوم عالی شده. دستو پنجت درد نکنه. کاش زشت میشدم. کاش همون لحظه فرشته مرگ بر من نازل میشد، خواسته ي زیادي بود؟ بین دوراهی گیر کرده بودم، هر سرش نابودي من بود. نقطه ضعف دست آریا دادم، ضعفی که داشت منو به گناه میکشوند. کاش یه راهی براي خلاصی از این کار پیدا میکردم، اما هیچ راهی نبود. آریا حتی براي جلوگیري از هر حادثه ي احتمالی، زیبا رو مراقبم گذاشته بود. هزاران افسوس داشتم اما هیچ راهی به ذهنم نمیرسید. مغزم قفل کرده بود، عقلم به هیچ جایی قد نمیداد، من مونده بودم و باتلاقی که جلوي روم بود. زیبا دستمو گرفتو بلندم کرد: مریم جونم بلند شوتا کمکت کنم لباستو تنت کنی. مشخص بود خنده هاش ساختگیه: اگه بدونی آریا چه لباسی برات خریده.


تاریخ : 18 مهر 1398 - 04:36 | توسط : saharngh | بازدید : 326 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام