قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 15 روز تو دل مامانشه

قشنگ من

دانلود آهنگ دل مرده از داریوش دلم میخواست قدرت داشتمو مهمونیو به هم میزدم، کاش میتونستم، اما چرا اینقدر ضعیف شده بودم؟ به خاطر کتکهایی که خورده بودم؟ به خاطر ضعف ناشی از گرسنگی چندروزه ام بود؟ بخاطر دردي که توي پهلوم می پیچید بود یا به خاطر نگاه هاي هرزه اي که هر لحظه حالمو بدتر میکرد؟ آریا یه لحظه هم ازم جدا نمیشد، یه جورایی منو مجبور به ایستادن کرده بود، بدون دستاي آریا من روي زمین رها میشدم، زانوهام توانایی تحمل وزنمو نداشتن. از بین جووناي هیز و بد ترکیب رد میشد و منو معرفی میکرد. واي به وقتی که نگاه هاي ناپاکشون به روي اندامم حرکت میکرد، می مردم. مرگ فقط خارج شدن روح از جسد نیست، مرگ از بین رفتن تموم آبروییه که داشتی، مرگ به حراج گذاشتن جسمو تنته. هر ثانیه، هر نگاه، هر مکثی که روي بدنم میشد، من میمردم. امیر خودشو به اریا رسوند، سعی میکرد بهم نگاه نکنه، از خجالت داشتم آب میشدم. نفس کشیدن برام سخت شده بود، شش هام قدرت دم و بازدمو از دست داده بودن، هر چی به درون ریه هام میکشیدم همه سم بود. بوي گند مشروب، بوي زننده ي الکل، بوي عطر و عرق کسایی که بی مبالات توي مهمونی جولان میدادن، براي من سم بود. امیر آروم گفت: آریا یه لحظه بیا کارت دارم. آریا نگاهی به من انداخت، پریو صدا کرد: مراقب مریم باش، نذار بره بالا. کاش تنهام میگذاشتن، کاش میزاشتن با درد خودم بمیرم. کاش اونقدر توان توي پاهام مونده بود که بتونم تا انتهاي پله ها بدوم. قبل از رفتن زیر گوشم گفت: مریم دست از پا خطا کنی، بدون در نظر گرفتن چیزي به خونوادت زنگ میزنم. پس دختر خوبی باشو از مهمونی لذت ببر. آریا با چشمم پري و مریمو دنبال میکردم. متوجه شدم مریم به زور داره خودشو روي پاهاش نگه میداره. چندباري زانوهاش لرزید، واقعا حالش بد بود؟ امیر سکوت کرده بود تا چندقدمی ازما دور بشن. وقتی مریم روي یه مبل نشست، نگاهمو ازشون گرفتمو دوختم به امیري که با سرزنش نگاهم میکرد


تاریخ : 18 مهر 1398 - 04:40 | توسط : saharngh | بازدید : 332 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام