قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 14 روز تو دل مامانشه

لبخند قندونکم

دانلود آهنگ هو از داریوش باربد صداشو صاف کرد. میخواست توجه منو به خودش جلب کنه؟ یکم روي مبل جابجا شد: عزیزم، میدونم آریا همسرته، اما آریا برات موندگار نیست. ببینید اصلا از اون موقع تا حالا اومده یه سر به شما بزنه؟ همش با دخترا داره میرقصه. حرفاش تلخ بود اما حقیقت داشت. آریا کجا بود که بیاد یه ببینه یه غریبه همسرشو به عزیزم صدا میکنه؟ همسري که شوهرش تا بحال به غیر از تحقیر چیزي براش به ارمغان نیاورده. نگاه غمگینمو به آریا دوختم. این بار یه دختر دیگه باهاش مشغول بود. دختره دم گوش آریا حرف میزد و آریا هم با لبخند سر تکون میداد. یه نفر جلوم ایستاد، مانع بیشتر دیدنم شد. مانع شد بیشتر از این زجر بکشم. نگاهمو از روي پاهاي کشیده و دامن یاسی رنگش بالا بردمو رسیدم به سحر که با چشماي گرد شده نگاهم میکرد. با دیدن قیافش یه لبخند کمرنگ روي لبم نشست، شاید میتونست منو از دست مرد بی پرواي کنارم نجات بده. سحر با دیدن لبخندم با جیغ خودشو پرت کرد تو بغلمو شروع کرد به بوسیدنم: واي مریم جونم چقدر خوشگل شدي. لبهام کشیده تر شدن، حالا دیگه تنها کنار یه مرد نبودم: مریم جونم اول که دیدمت اصلا نشناختمت، دوساعته دارم فکر میکنم این خانم خوشگله کیه اینجا نشسته. اصلا باورم نمیشد دختري که همیشه با حجاب میدیدمش، چنین زیبایی داشته باشه. گفت و قلبم تیر کشید، دستی به موهاي بازم کشیدم، پس حجاب همیشگیم کجاست؟ با انگشت قطره اشکی که میخواست بچکه رو گرفتم. خدارو شکر سحر ندید، اما مرد کنار دستم؟ نمیدونم، مگه مهم بود؟ سنگینی نگاه کنار دستیمو حس کردم: ممنون عزیز دلم . به خوشگلی شما که نشدم. حرف باربد باعث شد لبخند رو لبم کمرنگ و کمرنگ تر بشه: همیشه بخندین، خنده به لبهاتون خیلی میاد. سحر با شنیدن صداي باربد به سمتش برگشت: اِ ... باربدي تو هم اینجایی؟ کی برگشتی ایران؟ باربد دست دراز شده سحرو تو دستش فشردو گفت: یکی دو روز بیشتر نیست اومدم. سحر با کنجکاوي سرشو تکون داد: تا کی میمونی؟


تاریخ : 18 مهر 1398 - 04:49 | توسط : saharngh | بازدید : 322 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام