قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 16 روز تو دل مامانشه

مهمونی های من

دانلود آهنگ حادثه از داریوش چونمو روي سرش گذاشتم، سیبک گلوم بالا و پایین میشد، سرشو به سینم چسبوندم، اینجوري شاید آرومتر بشیم، هم اون هم منی که حالم خراب بود، چند قدم عقب رفتم، اونم به دنبال خودم کشوندمش، دراز کشیدمو مریمم دربر گرفتم. میخواستم حسش کنم. میخواستم حسم کنه. میخواستم بهش بفهمونم منو داره، درسته اشتباه کرده بودم، درسته دیر فهمیده بودم، اما میخواستم بهش بگم که میتونه رو من حساب کنه: ششش آروم باش مریم. سعی کن فراموش کنی. اصلا انگار اتفاقی نیوفتاده. هنوزم نگهش داشته بودم، اما میدونستم اگه کمی فقط کمی دستامو شل کنم، ازم جدا میشه. میدونستم ازم فراریه. اشکایی که هنوز قفسه سینمو داغ میکرد، نشون میداد که گریه میکنه، بینیشو بالا کشیدو گفت: نمیتونم، نمیشه. شبا نمیتونم بخوابم... همش کابوس میبینم... کابوس همون آدماي توي مهمونی... ولم نمیکنن... اونجا نمیتونم فرار کنم... اونجا هیشکی نیست کمکم کنه... من با این دختر چیکار کرده بودم؟ چندبار باید به این سوال جواب میدادم؟چشم بستمو با دست روي موهاش کشیدم، نوازش گونه، چه حس خوبی داشت دستام لابلاي موهاش: مریمم تو میتونی... یه شب بود... مطمئن باش دیگه تکرار نمیشه... من نمیخوام که دیگه تکرار بشه... اینکه تو خودتو توي اتاقت حبس کنی هیچیو درست نمیکنه. باید بلند بشی. باید نشون بدي تو همون دختر محکم همیشگی هستی. باید نشون بدي که بازم میتونی با حجاب باشی. سرشو ازم جدا کرد، نگاهمم بدنبالش کشیده شد. دوست نداشتم این جداییو. با چشماي اشکیش نگاهم کرد: تو که چیزي از دست ندادي، من بودم که تموم گناهارو به جون خریدم. کاش میزاشتم به بابام زنگ بزنی و من کارم به اینجا نکشه. من بخاطر یه حماقت دینمو از دست دادم. من اعتقاد یه دخترو خراب کرده بودم، من تموم هستی یه دخترو به بدترین شکل گرفته بودم، نگاهم به دنبال اشکش میرفت: مریم مگه نمیگی خدات بخشنده است، مگه نمیگید خداتون مهربونه، پس تو میتونی از اول بسازي، هم خودتو هم اقتدار همیشگیت.


تاریخ : 18 مهر 1398 - 09:13 | توسط : saharngh | بازدید : 322 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام