قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 16 روز تو دل مامانشه

دختر خودم

دانلود آهنگ راهی از داریوش هر روز بی صفت تر از روز قبلش میشد. ازینکه منو هم شبیه خودش میدید خونم به جوش اومد. دست انداختم دور بازوهاشو محکم کشیدمش جلو، زیر گوشش غریدم: خفه شو. همه رو شبیه خودت فرض نکن. من تا وقتی که تو همسرم بودي بهت خیانت نکردم اما تو... با افتخار خندید: هه خیانت؟ من همیشه از تو به عنوان نردبون پیشرفتم یاد میکنم. زندگی با تو باعث شد تا من رشد کنمو به جایگاهی که دوست دارم برسم. اما توي احمق هنوزم با افکار پوچ قدیمیت زندگی میکنی. چشماشو ریز کرد: میدونی تو تنها کسی بودي که میتونستی منو ازاون زندونی که زندگی میکردم بیرون بیاره. فکرشو بکن یه عمر با یه پدر و مادر متحجر زندگی کنی، یه خونواده ي عقب مونده. کسایی که توي هزارو چهارصد سال پیش موندن. اما تو منو نجات دادي، تو منو به دنیاي مدرن و پیشرفته ي خودت بردي. تا کی باید یه پارچه رو مثل کلاغ سیاها دور خودم می پیچیدم؟ تا کی باید مثل عقب افتاده ها لباس میپوشیدم؟ خنده اي مستانه کرد، حالم از شنیدن صداش بد شد: اما تو شدي فرشته ي بخت من، تو منو با دنیا آشنا کردي، من با تو تونستم فقر فرهنگیمو جبران کنم. من وقتی که تورو دیدم، دوستاي پولدار و خوش تیپتو دیدم، فهمیدم زندگی مفهموم متفاوتی داره. تا کی باید پایبند به یه مرد بمونیم؟ تا کی باید به واسطه ي اراجیف عربی، تا آخر عمر زندانی بمونیم؟ تو راه منو باز کردي. من زیبایی دارم، چرا ازش استفاده نکنم؟ چرا کیفشو نبرم؟ حیف این همه زیبایی نیست، که بدون استفاده بره زیر خاك؟ هیچ وقت فکرشو نمیکردم یه زن بتونه اینقدر پست بشه، چطور میتونست هرزگیشو نوعی افتخار قلمداد کنه، چقدر راحت تونست خودشو توجیح کنه. من چطور روزي عاشق چنین زنی بودم؟ دستمو مشت کردم تا بکوبم توي صورتش، تا اونقدر بزنمش که وجود نحسشو از زمین پاك کنم اما شهاب مچ دستمو گرفت. عصبی به شهاب نگاه کردم که با سر به جایی اشاره کرد. رد نگاهشو گرفتم و به صادقی رسیدم که سمتمون میومد. لعنت به صادقی و این مهمونیش.


تاریخ : 18 مهر 1398 - 09:21 | توسط : saharngh | بازدید : 327 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام