قند

قند جان تا این لحظه 5 سال و 8 ماه و 15 روز تو دل مامانشه

نوشیدن آب

دانلود آهنگ آواز پری ها از داریوش نفسمو عصبی بیرون دادمو شیوا رو هول دادم عقب . شیوا پوزخندي زد، چشمکی حواله ي چشمام کردو ازم دور شد. دوباره برگشت به پیست رقص و مشغول عشوه گریهاش شد. با صداي صادقی نگاهمو از شیوا گرفتم و به صادقی دوختم: آریا جان، از دور داشتم رفتارتو میدیدم. خوب نیست پسري به سن و سال شما نسبت به دخترا اینقدر بدخلقی کنه. شیوا یکی از زیباترین دختراییه که توي اطرافم دیدم. جرعه اي از نوشیدنیش خورد: شیوا میتونست پارتنر خوبی براي امشب و چند شب آیندتون باشه. به نظر من که باید تا جوونی خوش بگذرونیو فکهامو به هم فشار دادم، دندونامو روي هم ساییدم تا این مردو به کشتن ندم. حالم بد بود، و پیشنهادهاي این مرد بدترم کرده بود. با دست به شیوا اشاره کرد، سه نفر اطرافشو گرفته بودنو با هم به طرف پله ها میرفتند: ببینشون اونا خیلی کمتر از تو بودن اما تونستن قاپ این دخترو بدزدن، و یه شب خوبو براي خودشون رقم بزنن. همیشه دوست داشتم توي مهمونیهام بساط عیش و نوش جوونا رو فراهم کنم. اسید معده ام بالا اومدو به زور تونستم جلوي بیرون ریختنش رو بگیرم. امیر و شهاب فهمیدن داغونم، شهاب رو به صادقی گفت: جناب صادقی اجازه ي مرخصی میدین؟ صادقی اخمی تصنعی کرد: به این زودي؟ محاله بذارم. کاش حرف نمیزد تا بیشتر از این دیوونه نشدم، امیر دستشو روي شونم گذاشت: حال آریا جان چندان مساعد نیست، امشبم به رسم ادب مزاحمتون شدیم. با هر دردسري که بود، با تموم بدبختی از اون جا بیرون زدیم، همزمان با خروجم از در، محتویات معدم به بالا هجوم آوردن، کنار یه جدول نشستمو عق زدم. دلم میخواست تموم اون عشق قدیمی رو بیرون بریزم. کاش میتونستم تموم اون شبایی که با عشق کنار شیوا خوابیده بودمو به بیرون بریزم. حالم از خودم، از شیوا، از همه ي کسایی که اطرافمو گرفته بودن به هم میخورد. هنوزم چهره ي شیوا و اون سه تا جوون که دورش کرده بودن، هنوزم اون پله هایی که به سمت اتاقی میرفت، جلوي چشمم بود. امیر با دست پشت کمرمو ماساژ میداد و من با هر یادآوري، عق میزدم.


تاریخ : 18 مهر 1398 - 09:24 | توسط : saharngh | بازدید : 323 | موضوع : وبلاگ | نظر بدهید



هیچ نظری ثبت نشده است

نظر شما

نام
ایمیل
وب سایت / وبلاگ
پیغام